عکس ها و توضیحات تولد
بیاین تو ادامه مطلب...
دوباره سلام
باچند روز تاخیر اومدم تا برات از تولدت بگم ناز نازیه من
اول اینکه یه تولد کوچیک و خودمونی گرفتم چون واقعا در توانم نبود که مهمون زیاد دعوت کنم آخه با وجود شما گل پسری که همش میخوای راه بری و یه نفر باید مواظبت باشه خیلی سخت بود البته بگماااااااااااااااااااا عمه سمیرا جونت واقعا کمکم کرد و من نمیدونم اگه اون نبود من چه میکردم!!! پس از همینجا یه تشکر جانانه از عمه سمیرااااااااااااااااااااااااا وایضا عمه ثریا جون که شمارو نگه داشت تو تزیینات غذا خیلی کمکم کرد و تو شب تولدت حسابی مواظبت بود مرسی عمه ثریااااااااااااااااااا
به خاط همین فقط تونستم به جز خودمون 12 تا مهمونو دعوت کنم که اونم پدر بزرگات و مادر بزرگات و خاله جون و دایی ایمان و 2 تا عمه خانوم کوچیکا و عمو حسین بودن
من که کلا خودم دوروز تو آشپز خونه بودم ولی باور کن همه ی کارامو به عشق یک ساله شدن شما بدون خستگی و ناراحتی انجام دادم تازه اون شبم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بهم خوش گذشت
تازه منو باباتم اون وسط قررررررررررر میدادیم
پدر جونتم که اینقدر خوشحال بود که کلی اونم قرررررررررررر داد ایضا آقا جونت
تمام تزیینات خونمون رو هم بابایی جیگر طلات درست کرده بود چه طراحی و چه چاپشون مرسیییییییییییییییییی بابایییییییییییییییییییی
حالا میرسیم قسمت خوشمزه اون شب
یه مدل شیرینی درست کرده بودم و شربت و میوه برای قبل از شام
و اما شام: اول اینو بگم که دوست داشتم یه تولد فانتزی برات بگیرم و دوست نداشتم پلو چلو داشته باشه واسه همینم این منوی شامم بود
سالاد الویه رولت کالباس کوکوی پگاه چیکن استراگانف(البته با مقداری تحریف) ناگت مرغ و گوشت
کالباس ژله موزاییکی و دسرپان اسپانیا
خلاصه همه کلی خوششون اومد خداروشکر از غذاهام و منم خستگی حسابی از تنم در رفت
بعد از شامم که دیگه بساط کیک خوری و کادوهااااااااااااااااا
پدر بزرگا و خاله جونت زحمت کشیدن هر کدوم 100 تومن دادن دایی جون 50 داد و عمو حسین یه حوله تنی برات گرفته بود اما میرسیم با کادوی عمه خانومات که ماجرا دارررررررررررن
عمه ثریا و عمه سمیرا از چند وقت پیش برات یه ارگ نانازی گرفته بودن که من ازشون توقع نداشتم اینقدر خودشونو به زحمت بندازن اما شب تولد یهو گفتن عمه سمیرا ارگ خریده و عمه ثریا شلوار پیش بندیو بلوز
(به دلایلی تصمیمشون عوض شد) که عمه ثریا خیلییییییییییی ناراحت شد گفت من حتما تو خاطراتت بنویسم که اون کلی زحمت کشیده بوده و پولاشو جمع کرده تا برات ارگ بخره گفته حتما بنویسم که شما بدونی کادوشو عوض کردن
اوخییییییییی عمه ثریا ناراحت نشو من میدونم که شما خیلییییییییی منو دوست میداری
امیدوارم دیگه کامل شرح داده باشم که ثریا راضی باشه
حالا میریم سراغ عکسها:
تولدتت عزیزم با تم باب اسفنجی بود که چند تا از عکساتو برات میزارم
اینم عکس شما و عمه سمیرا و عمه ثریا
اینم عکس یادگاریه شما برای مهمونای عزیز
ایشالا سالهای سال زنده و پاینده باشی عشق و قلب و عمر و جون و نفسم