مثلا رفتیم گردش!
امروز جمعه حسابی حوصلم سر رفته بود و به باباییت گفتم امروز بیا بریم بیرون ولی میخواستم یه جایی باشه که سقف داشته با شه و زیاد سرد نباشه که جیگر طلام سرما نخوره واسه همینم بعد از کلی فکر قرار شد بریم موزه سعد آباد
کارامونو کردیمو راه افتادیم نمیدونم چی شد یهو الکی پیچیدیم به سمت لواسون
وااااااااااااااای اینقدر سرد بود که نگوووووووووو اصلا نتونستیم پیاده شیم فقط برای ناهار خوردن پیاده شدیم
ببین چقدر پوشوندمت
خیلیییییییی خوش گذشت گوگولیه مامان ولی یه چیزی! تو فقط تو این صحنه بیدار بودیاااااااا
از اول تا آخرش لالا کردی هرچی تلاش کردم که با هم تو برفا عکس بگیریم فایده نداشت ببین
فدات شم الهی خوابالوی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی